۱۳۸۷/۱۱/۱۱

درس‌های انقلابی مهاتما گاندی در سال ‌روز مرگش


10 بهمن/ 30 ژانویه سال جاری شصت و يكمين سالروز مرگ مهاتما گاندی بود. وی در سال 1948 در هند ترور شد.

گاندی از معدود افرادی بود که مذهب و مبارزه‌ی سیاسی عاری از خشونت را در یک راستا و با اعتقاد کامل دنبال می‌کرد.
وی نظريه‌ی نافرماني مدني را منسجم و عملي كرد؛ برای او، سیاست نه یک غایت و هدف که وسیله‌ای برای تجربه‌ی حقیقت بود: «من از جنايت بيزارم اما از جنايتكار نه. باید آن کس که بدی می‌کند را نیز دوست داشت. باید با استبداد و فرد مستبد مخالفت کرد و از فرمان او تا دم مرگ سرپیچی نمود؛ اما نباید به وی آزار رسانید، بلکه می‌بایستی با محبت بر وی غلبه کرد...»
«هدف جنبش عدم خشونت، مجبور ساختن حريف به تغيير رفتار يا عقيده‌اش نيست، بلكه قانع ساختن اوست؛ و اين تغيير انجام نخواهد شد مگر با رنجِ كسي كه از همكاری با بي‌عدالتي امتناع كرده است و قانون نادرست را بطور شفاف به چالش مي‌كشد.»
«حقيقت در قلب هر انساني جای دارد، و آنجاست كه بايد به جستجوی آن پرداخت. ما حق نداريم ديگران را وادار سازيم حقيقت را به روش شخصي ما ببينند.»
«شادمانی نه در پیروزی که در مبارزه و رنج و تلاش در راه آن نهفته ‌است. عدم خشونت، تحمل آگاهانه‌ی رنج است.» «من هيچ چيز تازه‌ای ندارم كه به جهانيان بياموزم؛ حقيقت و عدم خشونت به اندازه‌ی كوهستان‌ها كهن هستند.»
عدم خشونت مهمترين دستاورد و ميراث گاندی است كه بر پايه‌ی تحمل رنج و دوست داشتن ديگران استوار مي‌باشد: «عدم خشونت، اولین و آخرین رکن ایمان من است ... عشق ورزیدن به کسانی را که ما را دوست می‌ دارند، عدم خشونت نیست، بلكه این مهم تنها زمانی تحقق می‌یابد که کسانی که از ما نفرت دارند را دوست بداریم . می‌دانم که عمل کردن به این قانون بزرگ محبت چقدر دشوار است. اما آیا انجام تمام کارهای بزرگ دشوار نیست؟.»
وی هم چنین در تبعیض علیه زن، مرد را مسوول و مقصر می‌دانست: «چگونه زن جنس ضعيف است، در حالي كه در زندگي با رنج و مشقت بيشتری نسبت به مرد روبرو است ؟» گاندی معتقد به برابری اقتصادی بود و هرنوع استثمار و نابرابری را نوعی خشونت می‌دانست: «اگر به دنبال پایبندی به عدم خشونت هستیم ، فقر و محرومیت را حتا برای پست‌ ترین انسانها نیز نباید بخواهیم» «خدمت به مردم و محرومان وظيفه‌ی من است، چرا كه خداوند نزد فقيرترين و حقيرترين انسان‌هاست».
او اما در عين حال فاصله‌ی خود را با سوسیالیسم حفظ مي‌كرد: «سوسیالیست‌ها لازمه‌ی تغییر اقتصادی را ایجاد نفرت و تغییر دولت می‌دانند، و من برعکس با نیروی عشق و قانع ساختن مردم و بدون توسل به زور درصدد این تغییر هستم .» او عدم خشونت را به حيوانات نيز تعميم داد و گياهخواری را "وظيفه‌ی اخلاقي انسان" نسبت به این موجودات مي‌دانست: «تکامل روحانی انسان در مقاطعی ایجاب می‌کند که وی کشتن حیوانات - بخاطر رضایت جسمانی و مطامع نفسانی خود- را متوقف نماید».
«عدم خشونت، هم انسان و هم حیوان را در بر می‌گیرد ... اگر کسی بگوید در صورت عدم استفاده از گوشت يا عصاره‌ی گوشت خواهی مرد، و حتا پزشک نیز این گفته را تایید کند٬ من مرگ را ترجیح خواهم داد». «عظمت و تمدن یک ملت را از چگونگی برخورد آنها با حیوانات ارزیابی کنید.»
گاندی در نوجواني و جواني بسيار ترسو و خجالتي بوده و آنچنان كه در زندگينامه‌ اش می ‌نويسد از تاريكي، دزد، ارواح، مار و حتي حضور در جمع بسيار مي‌ترسيده است. او پس از اتمام تحصيلاتش در انگليس و در رشته حقوق، در هند به عنوان يك وكيل آغاز به كار كرد اما در اولين دفاعيه ‌اش، از شدت خجالت نتوانست يك كلمه صحبت كند و در دادگاه از هوش رفت و از آن پس تا مدت‌ها به وی لقب وكيل بي موكل می‌دادند.
بعدها همين وكيل بی موكل تبديل به وكيل و بلكه پدر ملت هند گرديد .
وی صداقت و شجاعت را لازمه‌ی مبارزه‌ی سياسي عنوان مي‌دانست: «حقیقت، از پنهان ‌کاری نفرت دارد. یک ساتیاگراهی (پیرو نیروی حقیقت) رازی ندارد که بخواهد از حریف و یا دشمن خود مخفی نگاه دارد». «ترس و عدم خشونت با یکدیگر جمع نمی‌شوند؛ به همراه داشتن اسلحه، نشانه‌‌ی وجود رگه‌هایی از ترس است.» در مواردی از نافرمانی‌های مدنی، گاندی به مردم هند توصیه کرد از پوشیدن لباس‌های انگلیسی امتناع کنند و به نشانه اعتراض، آنها را در خیابان‌ها بسوزانند و از لباس‌هایی که خود تولید می‌کنند استفاده کنند. از آن پس چرخ نخ ‌ریسی نماد استقلال هند شد و هم‌اینک نیز بر روی پرچم این کشور جای دارد. در آماری که بعدها توسط انگلیس منتشر شد، آمده ‌است که تحریم پارچه‌های این کشور، 20 میلیون دلار در یک سال به اقتصاد این کشور خسارت زده و 500 هزار کارگر را بیکار نموده ‌است. گاندی بعدها در سفرش به لندن به سراغ این کارگران رفت و آنها را قانع کرد که راهی جز این پیش رو نداشته ‌است. کارگران، پس از اتمام گفته‌هایش به ‌شدت او را مورد تشویق قرار دادند.
در نمونه‌ی دیگر، در راهپيمايي نمك در سال 1930 كه به شكسته شدن قانون ماليات نمك توسط گاندز و پيروانش انجاميد، وز و حدود شصت ‌هزار هندي راهي زندان شدند و اين برای دولت بريتانيا يك افتضاح بزرگ در سطح جهان درپی داشت، آنچنان كه مجبور شدند گاندی را برای مذاكره به لندن دعوت کنند. سرانجام، چرچیل، که هیتلر نتوانسته بود وی را مغلوب سازد، اعتراف کرد از دست این فقیر نیمه عریان (گاندی) مستاصل شده ‌است و با اعطای استقلال به کشور هندوستان، شکست خود را پذیرفت.

ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه گاندی پس از كسب استقلال هند، هيچ سمت و منصبي را نپذيرفت .

منبع : خرداد

۱۳۸۷/۱۱/۱۰

ازدواج یک دختر هندی با سگ برای دفع بلا


ایمان - وبلاگ دوستی

به گزارش رویترز : یک دختر جوان هند شرقی با سگ ولگرد ازدواج کرد . وی اعتقاد دارد که این عمل او را از روح شیطانی حفظ می کند !
در تشریفات این مراسم پای سگ را غسل دادند و بعد از فرو بردن در جوهر به پیشانی دختر زدند . این دختر بعدا اجازه دارد که با شخص دیگری ازدواج کند ولی به شرط اینکه از سگ جدا نشود .
ازدواج با حیوانات یکی از خرافات و اوهام مردم هند است که بیشتر در روستاها رواج دارد . سال گذشته نیز یک مرد هندی بعد از اینکه 2 سگ را با سنگ کشته بود برای دفع بلا با یک سگ ماده ازدواج کرد . او به خبرگزاری رویترز گفته بود که بعد از کشتن سگ ها دستش دچار رعشه شده بود و گوشش نیز خوب نمی شنید .
در مراسم ازدواج سگ ماده ساری نارنجی رنگی پوشیده بود و موهایش را با گل تزئین کرده بودند .

دلیل این مساله اعتقاد هندوئیسم به تناسخ است ؛ یعنی هر وقت موجودی از بین برود، روح آن از کالبد جدا شده و در همین دنیا به کالبد موجود دیگری درمی آید و این به معنی نفی معاد و قیامت است و باید بدانیم که تناسخ با فرهنگ هندوها کاملاً گره خورده‌است.
هندوها معتقد هستند ممکن است در کالبد بعد حتی به شکل حیوان به دنیا بیاییم و برای همین به حیوانات احترام زیادی می گذارند . البته دوست داشتن حیوانات و همچنین حفاظت از آنها کاری پسندیده است ولی پرستش آنها و یا ازدواج با حیوانات بیشتر نوعی خرافات است . شما به خاطر ترسی که از کالبد بعدی خود دارید به حیوانات خوبی می کنید و نه از روی محبت واقعی .

از آنجا که اعتقاد به معاد از اصول اعتقادات در ادیان الهی است ، ما تناسخ را مردود می دانیم . البته در جوامع ما هم خرافات کم نیستند . یکی از بزرگترین مشکلات کشورهای در حال توسعه همین خرافات است .
اگر ادیان را از اوهام و خرافات پاک کنیم باعث رشد جوامع می شوند ولی در غیر این صورت مانع از رسیدن ما به پیشرفت و سعادت می شوند .
خرافه به معنی اعتقاد غیرمنطقی به تأثیر امور ماورای طبیعت و خلاف عقل، علم و تجارب شهودی در امور طبیعی است. در زبان های اروپایی از واژه سوپراستیشن برای بیان همین مفهوم استفاده می شود و معنای لغوی آن عقب افتادن است .
باید برای پاک کردن خرافات از تاروپود مردم جهان و اللخصوص مردم ایران چاره ای اندیشید . باید با معرفی دین به صورتی واقعی و عقلانی جلوی خرافات راگرفت . باید دین را به صورتی علمی بررسی کرد و به توجه به نیازهای امروز بشری از دین الگویی مناسب یافت و استفاده نمود .

۱۳۸۷/۱۱/۰۶

دعای داريوش بزرگ در کتيبه بيستون


ایمان - وبلاگ دوستی

در انديشه ايرانی دروغ يکي از بزرگترين گناهان و زشت ترین آنهاست . دروغ ضد صداقت و راستي است و هنگامي که افراد يک جامعه صفت راستي را رها کنند به يقين نتيجه آن جز ضرر نخواهد بود و اعتماد بین مردم از بین می رود .
امروزه دروغگویی آنقدر بی اهميت و ناچيز شمرده شده که ما برای سرگرم شدن نيز به سادگی دروغ مي گوييم .
داريوش پادشاه هخامنشيان در کتيبه بيستون (کرمانشاه) در پيرامون دروغ چنين دعا می کند " خداوند کشور را از دشمن، خشکسالی و آفت دروغ محفوظ نگاه دارد" . پارسيان در زمان هخامنشی دروغگويي را بدترين عيب می دانستند و برای آنکه ناگزير به انجام اين کار زشت نشوند حتي از وام خواستن نيز خود داری مي کردند چرا که ممکن بود وامدار به جهتي ناگزير به دروغگويی شود.
طبق آمارها صداقت و راستگويی مردم در سال 75 ، 60 درصد بود و هم اکنون به 40 درصد رسيده و اين مساله يک زلزله اجتماعی است .
دروغگويی يک پديده و عاملي است برای رسيدن به مقاصد نادرست؛ افراد جامعه برای دست يابی به منافع و مصالح معمولا در بسياری از موارد نادرست متوسل به گفتار دروغ می شوند. البته طبق نظر جامعه شناسان افراد بسياری برای رسيدن به اميال بلند پروازانه خود از آنجا که موفق به انتخاب روش درست نيستند و نرسيدن به آمال را نوعی شکست محسوب می کنند ممکن است به دروغ متوسل شوند و در بسياری از موارد اين گروه باعث تضيع حق سايرين می شوند.

۱۳۸۷/۱۱/۰۵

آیا می توان از آتاتورک ایران هم فیلم ساخت ؟

ایمان - وبلاگ دوستی
پخش فيلم زندگی شخصی آتاتورک باعث بحث گسترده در ترکیه شده است . اين فيلم ، بخشهايی از زندگی خصوصی آتاتورک را به تصویر می کشد . منتقدان اين فيلم، تلاش گسترده ای را در ترکيه برای ممنوعيت پخش اين فيلم آغاز کرده است. در این فیلم نشان می دهد که وی شراب خوارو شهوتران بوده است .
فیلم مستند «مصطفی» را کارگردان و روزنامه‌ نگار ترک، جان دوندار ساخته است. آتاتورک که در افکار عمومی ترکیه، سمبل مردی آسیب ‌‌ناپذیر و محکم است، در این فیلم به صورت فردی تنها و شکننده تصویر می‌شود که رنج‌ها و ناکامی‌های خود را با الکل تسکین می‌دهد.
ساختن فیلمی در باره آتاتورک در ترکیه ‌ی امروز، آسان نیست . آتاتورک یک اسطوره است . درهر گوشه‌ی این کشور، مجسمه ‌ای از وی برپاست . ولی جوانان خیلی از این فیلم استقبال کرده اند .
این تنها مشکل ترکیه نیست که مردم از شخصیت های تاریخی بت می سازند . بحث احترام به اسطوره ها مسئله ی بسیار خوب و پسندیده ای است ولی به شرط اینکه این افراد تبدیل به بت نشوند . باید حقایق را گفت و با تحریف واقعیت ها مشکلی حل نمی شود . باید به رهبران سیاسی احترام گذاشت ولی به نام احترام به اسطوره ها نمی توان مردم را از حقوقشان محروم کرد . مردم حق دارند که بدانند رهبرشان چگونه انسانی بوده است . تمام امکانات مادی و معنوی کشور به دست چه کسی سپرده شده است . مردم باید بدانند "پدر" مملکت تا چه اندازه خانواده را دوست دارد .
در جوامع آزاد هیچ مرزی برای نقد و پرسش وجود ندارد و همگی در برابر مردم و مطبوعات پاسخگو هستند . اگر به تاریخ ایران نگاه کنیم آتاتورک های بسیاری داشته ایم و همیشه کسانی بوده اند که نگذاشته اند ما با حقایق آشنا شویم و ماهیت اصلی آنها را بشناسیم . در ایران کسی نمی تواند به اموال دولت مردان و فعالیت های آقازاده ها نظارت کند و همین پاسخگو نبودن به مردم زمینه های فساد اقتصادی در جامعه را بالا می برد .
آیا در ایران یک خبرنگار اجازه دارد از زندگی خصوصی رهبران سیاسی آزادانه فیلم تهیه کند ؟ چرا ما رادیو و تلویزیون خصوصی نداریم ؟

۱۳۸۷/۱۰/۳۰

نقدی بر گروه‌های شیطان پرستی



ایمان - وبلاگ دوستی

این روزها دوستان را که نگاه می‌ کنی درباره این کلمه می ‌شنوی مخصوصا بین کسانی که ادعای متال ‌بازی و گوش دادن به موسیقی بلک ‌متال را یدک می‌کشند. این دوستان با بیان اینکه نمی شود وجود خداوند را اثبات کرد سعی می کنند خود را توجیه کرده و تمام ادیان را زیر سوال ببرند . شاید بشود با این دلیل به طور اجمالی و سطحی به این نتیجه رسید ولی نمی توان منکر این نکته شد که انسان به طور ذاتی میل به رفتار پسندیده داشته و نوعی خداپرستی درسرشت همه ی انسان ها وجود دارد . شاید با خود محوری بتوان براي مدتی احساس قدرت کرد و با ضایع کردن حق دیگران به نوایی رسید ولی فرض کنید همه این چنین کنند . دیگر کسی برای خشنودی خدای خود کار نیک نکند و همه به دنبال منافع خود باشند . برای چند ثانیه چشم های خود را ببندید و در این باره بیاندیشید . سرنوشت خود شما در این جامعه چه خواهد بود ؟
اگر به دنیای بعد از مرگ اعتقاد نداشته باشیم و کسی ستمی در این دنیا به ما کند ما به دنبال انتقام جویی خواهیم رفت و فرض کنید همه چنین کنند . شیطان می‌گوید انتقام و خونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت. (اشاره به تعالیم مسیحیت که می‌گوید هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربه ‌ای به طرف دیگر بزند) . و یا اگر دلخوش به زندگی دنیوی باشیم و به نحوی زندگی به کام ما نباشد دست به خودکشی خواهیم زد و چون فقط به خود فکر می کنیم از خود نمی پرسیم که بعد از مرگ ما چه بلایی بر سر عزیزانمان می آید . و هزاران نکته دیگر که مطمئنم اگر به ذات خودتون رجوع کنید و صفحه سفید روحتان را ورق بزنید راه بهتری هم پیدا خواهید کرد .

شیطان پرستی

شیطان پرستی به جای اطاعت از قوانین خدایی یا قوانین طبیعی و اخلاقی، عموماً بر پیشرفت فیزیکی خود با راهنمایی‌های موجودی مافوق یا قوانینی فرستاده شده تمرکز دارد. به همین دلیل بسیاری از شیطان پرستان معاصر از باورها و گرایش‌های ادیان گذشته اجتناب می‌کنند و بیشتر گرایشات خودپرستانه دارند.
به هر حال بعضی شیطان پرستان به طور داوطلبانه بعضی از قوانین اخلاقی را انتخاب می‌کنند. این یک جریان وارونه سازی را نشان می‌دهد. بر این مبنا شیطان پرستان به دو گروه اصلی شیطان پرستان فلسفی و شیطان پرستان دینی تقسیم بندی می‌شوند.

انواع شيطان پرستي

1- شيطان پرستي قلسفی : این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان است‌. این شاخه از شیطان ‌پرستی به پایه ‌گذاری این فرقه به آنتوان لاوی نسبت داده می‌شود.او کسی بود که کلیسای شیطان را تأسیس کرد . در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آنها با تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را عبث می‌شمارند و به آنها به دید ترس از مسائل ماوراء الطبیعی می‌نگرند.
2- شيطان پرستي ديني : این نوع شیطان پرستی شبیه شیطان پرستی آنتون لاوی است اما با این تفاوت که در این نوع شیطان گونه‌ ای جنبه خدایی و متافیزیکی دارد و این جنبه برداشته شده از ادیان ابراهیمی ، افسانه‌ها ، آیین‌های متفاوت و یا صرفا ساخته شده ذهن پیروان آن می‌باشد.
3- شيطان پرستي گوتيک ( شرپرستان) : اين نوع شيطان پرستي همان شيطان پرستي است که در عصر سلطه کليسا بوجود آمده بود . در اين نوع شيطان پرستي گفته مي شود که کودک خواری ، قرباني کردن دختران ، بزکشی و تمام کارها و اعمال ضد کليسا را انجام مي دادند.
کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا (۱۴۹۰) تالیف شد و در واقع هرگز به طور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت، کتاب حاوی مطالب خرافی از جن گیری و جادوگری و مطالبی از این دست است. ترجمه لغوی نام کتاب پتک جادوگران است.

راه جلوگيری از گسترش شيطانی پرستی


دفاع عارفانه از دين ، بهترين و مهمترين عامل است . پرداختن به پرسش‌های جديد جوانان بدون هيچ محدوديت و هيچ انگ و برچسب تخريب‌ كننده ‌ای ، پذيرفتن اين نكته كه دين در همه زمان ‌ها و مكان ‌ها و در ميان همه اقشار می ‌تواند حرف نو و جديدی برای گفتن داشته باشد . همراهي بيشتر با جوانان و مهربانی بيشتر با طيف جوان كه مملو از انرژی ، زندگي و در عين حال متفاوت بودن است.
قدرتی كه بشر امروز با شیطان ‌پرستی به دنبال آن است با اقتدار معنوی تفاوت دارد، قدرت شیطان‌ پرستی، قدرت زودگذری است كه در فضاهای مختلف نمی‌تواند خودش را در بالاترین جایگاه قرار دهد اما اقتدار معنوی به واسطه پشتوانه و جایگاهی كه نسبت به خداوند عالم و نسبت به وحی الهی دارد، همیشه در بالاترین موقعیت می‌ایستد.
همچنین آگاهی رسانی به نسل جوان و آموزش آنها درباره سرانجام شوم این حرکت ضد فرهنگی می تواند از گسترش حرکت آنها جلوگیری کند ..

۱۳۸۷/۱۰/۲۸

داستان نجار و زن زیبا


ایمان - وبلاگ دوستی

در روزگاری دور نجاری جوان و باهوش در شهر رویایی زمین زندگی می کرد . این نجار پسری زیرک و خلاق بود و همیشه دوست داشت با چوب درختان که خود از جنگل با تبر تیزش می برید طرح هایی زیبا خلق کند .
یک روز با درختی که از جنگل تهیه کرده بود داشت بسوی کارگاه کوچکش می رفت و با خود می اندیشید که این بار چه چیزی بسازد .
با اینکه جوان بود ولی همه ی مردم شهر او را می شناختند و او را استاد خطاب می کردند . مردم شهر همیشه از او انتظار طرحی نو داشتند و همین قضیه باعث شده بود که او به دنبال ایده هایی باشد که مردم را راضی کند .
همین طور که داشت در جنگل به سمت شهر می رفت از کنار رودی گذشت و خواست کمی استراحت کند و به اسبش آب بدهد. نشست کنار رود و در آب زلال رود نگاهی انداخت . کمی از آن نوشید و دوباره در آب چهره ی خود را نگاه کرد . کمی به تنهایی خود اندیشید و یکباره از جا پرید . ایده ای به ذهنش آمده بود که این بار با چوب خود چه چیزی خلق کند . به خانه رفت و بیشتر فکر کرد وبا خود گفت چرا زودتر این طرح به فکرم نرسیده بود . به خود گفت با این چوب انسانی می سازم و هر آنگونه که بخواهم آن را خلق می کنم و از تنهایی نجات پیدا خواهم کرد.
فردای آن روز به شهر رفت و زیبا ترین زن شهر را انتخاب کرد و از او طرحی بر روی کاغذ کشید و اندامش را همان گونه که می خواست رسم کرد . نجار به نقاشی نگاه کرد و با خود گفت : تا کنون زنی به این زیبایی و خوش اندامی در تمام عمرم ندیده بودم .
همان شب چوب را به کارگاه برد و شروع به تراشیدن کرد . از صورت شروع کرد و با ظرافت و مهارت ساعت ها روی آن کار کرد. روزها طول کشید و بقیه ی اندام را نیز به دقت می ساخت . هر چه می گذشت نجار جوان بیشتر شیفته ی هنر خود می شد . بالاخره بعد از هفت روز اثر خود را خلق کرد . روز هفتم از گوهر وجودی خودش در آن دمید و کار مجسمه به پایان رسید.
زن زیبایی بود و مطمئن بود اگر پاهایش را از خانه بیرون بگذارد همه شیفته ی او خواهند شد . از آن می ترسید که تمام زحماتی که کشیده بود بر باد رفته و این مجسمه او را ترک کند .
در این اندیشه و حراس بود که مجسمه لب به سخن گشود و به او سلام کرد . نجار که از شدت وقار و عظمت مخلوق جدیدش به وجد آمده بود هیچ نگفت . زن جلو آمد و دست نجار را بوسید و از او تشکر کرد . مجسمه گفت : من درختی بودم که همیشه در کنار دیگر گیاهان و حیوانات در جنگل زندگی می کردم و شاهد باران ها و سیل ها بودم و هیچ پناه گاهی نداشتم .
من انسا ن هایی را می دیدم که برای تفریح به جنگل می آیند و در سایه ی درختان میوه می خورند و می خندند . آنها را می دیدم که زیر نور ماه به هم عشق می ورزند و با محبت یکدیگر راصدا می کنند. همیشه دوست داشتم روزی انسان شوم و تمام چیزهای خوب را تجربه کنم . نجار که با غرور به صحبت ها گوش می داد رفت و برای زن چای آورد . زن ادامه داد ودر حالی که چای را می نوشید گفت : همیشه انسان هایی را می دیدم که به جنگل می آیند و درختان را قطع می کنند و از آنها وسایلی خلق می کنند که همگی بیهوده اند ولی تو نجار باهوشی هستی و قدر درختان وهنرت را می دانستی و اگر آنها را قطع و ضرری به جنگل وارد می کنی در عوض با آن اشیایی می سازی که پست تر از درخت نیستند . نجار خیلی خوشحال شد و با خود گفت ای کاش در گذشته نیز به جای ساختن مجسمه هایی بی ارزش بیشتر قدر درختان را می دانستم و چیزهای دیگری خلق کرده بودم .
چند روزی گذشت و مرد و زن در کنار هم با شادی زندگی می کردند . زن پیش نجار آمد و گفت می خواهم برای خود هنری بیا موزم و زندگی را بیهوده سپری نکنم . نجار گفت نیازی نیست من نجار مشهوری هستم و با فروش چند اثر در ماه می توانیم هرآنچه می خواهیم فراهم کنیم . زن پا فشاری کرد و مرد عصبانی شد و گفت که من تو را خلق کرده ام و اختیار تورا دارم و تو باید از خواسته های من پیروی کنی . زن ناراحت شد و هیچ نگفت . رفت و گوشه ای نشست .
نجار جوان از خانه بیرون آمد و به کنار رود رفت . چهره ی خود رادر آب دید که با او سخن می گوید . تصویر گفت: جسم من درست است که توآن زن را خلق کردی و به درستی که هنرمندانه این کار را کردی ولی به کسی که توراخلق کرده بیاندیش . او ترا آفرید و به تو هنرخلق کردن آموخت و هر آنچه نیاز داشتی برایت فراهم کرد ولی هرگز اختیارت را ازتو نگرفت . تو حتی اختیار داری که غیر او را پرستش کنی و او همچنان نعمت هایش را به تو ارزانی میکند . تو نیز چون خالق خود باش و به مخلوقت اختیار بده تا راهش را خود پیدا کند . نجار بر خواست و به خانه رفت .
زن به استقبالش آمد و برای او چای آورد . مرد نجار از کرده ی خود پشیمان بود ولی غرورش اجازه نمی داد حرفی بزند . زن شروع به صحبت کرد و از نجار قدردانی کرد و گفت من تسلیم خواسته های تو هستم و اگر می خواهی که در خانه بمانم حرفی نیست .
نجار سکوتش را شکست وبه زن گفت : تو زیباترین زنی هستی که من تا کنون دیده ام . من تو را خلق کردم و برای همین تو را خیلی دوست دارم و می ترسم که چراغ خانه ی دیگری شوی و مرا ترک کنی . با این حال به تو اختیار می دهم که هرگونه می خواهی زندگی کنی و هدفت را دنبال کنی . اگر من هم چنین اختیاری نداشتم امروز تو نیز نبودی و من اینقدر محبوب نبودم . تو نیز باید بتوانی مثل من آزادانه استعدادهایت را بشناسی و چیزهای جدیدی خلق کنی . باید از چیزهای پیرامونت الهام بگیری و با نگاهی تازه به اطرافت بنگری .
زن بسیار خوشحال شدو از نجار قدر دانی کرد و اورا بوسید . از فردای آن روز زن به دنبال هدفش رفت و با خلق آثار جدید روح بسیاری از مردم را شاد کرد . او موسیقی می نواخت و هر وقت بیکار بود به جنگل می رفت و برای درختان و حیوانات ساز می زد . صدای سازش در جنگل پخش می شد و دوستی بین انسان ها و موجودات را بیشتر می کرد . دیگر فاصله ای بین آنها نبود و مثل خانواده ای همدیگر را دوست داشتند.
زن هم قدردان جنگل و نجار بود چون هر دو او را دوست داشتند وبه اوزندگی بخشیده بودند .
مرد نجار نیز بیشتر قدر درختان رامی دانست وبا احتیاط بیشتری به خلق آثارجدید می پرداخت . او خالق خود را تازه شناخته بود و می خواست با هنر و خوبی به دیگران راه اورا دنبال کند .

۱۳۸۷/۱۰/۲۱

اثبات وجود خداوند با دلایلی ساده


ایمان - وبلاگ دوستي

از زماني كه امانوئل كانت مقاله «انتقادی بر استدلال اصيل» را به رشته تحرير در آورد، اين موضوع بين انديشمندان و متفكرين بسيار رايج شده است تا بر اين مسئله اصرار ورزند كه اثبات وجود خدا به طور كلی غير ممكن است. در حقيقت اين ادعا در بين فرهنگ و تمدن روشنفكران آمريكايی تا حدی بالا گرفته كه تبديل به نوعي عقيده تعصب آميز گشته است.

بنابراين چطور بايد بدانيم كه آيا خدا واقعاً وجود دارد؟
ابتدا اين را در نظر داشته باشيد که اگر کسي حتی امکان وجود خدا را نيز نپذيرد و با اين موضوع مخالفت کند، در اين صورت هر دليلی که ارائه شود، آن را توجيه کرده و با تعبير و توضيحی آن را مردود خواهد شمرد. درست شبيه اين ميماند که کسی کلاً نپذيرد که انسان توانسته است بر روی کره ماه قدم بگذارد، در اين صورت هيچ فرقی نميکند که درباره اين موضوع چه مقدار اطلاعات به او داده شود، طرز فکر او تغيير نخواهد کرد. اگر به اين شخص عکس های مستندی از فضانوردان نشان داده شود که در حال راه رفتن بر روی کره ماه هستند، و يا مصاحبه هايی را که با فضانوردان شده است به او نشان دهند و يا حتی سنگ هايی را که از سطح کره ماه جمع آوری شده ببيند، تمامي اين شواهد و مدارک برای چنين شخصي بي ارزش خواهد بود. زيرا او قبلاً نتيجه گيری کرده است که انسان قادر نيست به کره ماه برود. ( مارلين آدامسون)

درتاریخ براهین متعددی در اثبات وحود خدا ارائه گردیده است. برهان نظم یکی از مهم ‌ترین، رایج ‌ترین و آشناترین است، و در کنار برهان‌های مبتنی بر علیت دو رکن مهم از باور استدلالی به خدا را تشکیل می‌دهند. جهان یک مجموعه منظم است که نمی‌تواند اتفاقی به وجود آمده باشد و باید ناظم باشعوری داشته باشد. جهان ما نشان دهندهٔ وجود نوعی انتخاب است، نه اتفاقی کور. این انتخاب کننده خداست.

نمونه های بيشماری را ميتوان ارائه نمود که نشان دهنده طراحی خداوند است. شايد بتوان گفت که مثال هايی از اين قبيل بی انتها است. در اينجا تعداد معدودی از اين نمونه ها را مشاهده خواهيد کرد:
کره زمين . . . اندازه آن کاملاً صحيح است. اندازه کره زمين و هماهنگي و تناسب آن با نيروی جاذبه زمين باعث ميشود که لايه نازکی که حاوی گازهای نيتروژن و اکسيژن است در فاصلة تقريباً 50 مايلي سطح کره زمين قرار گيرد. اگر اندازه کره زمين همانند سياره عطارد کوچکتر بود، وجود جو يا اتمسفر در پيرامون کره زمين غيرممکن ميشد. و اگر اندازه کره زمين همانند سياره مشتری بزرگتر بود، در اين صورت اتمسفر تنها حاوی هيدروژن آزاد ميبود
.
کره زمين تنها سياره شناخته شده ای است که مجهز به جو يا اتمسفری است که حاوی ترکيب مناسبي از گازها ميباشد و قادر است حيات گياهان، جانوران و انسان را حفظ کند.
کره زمين در فاصله مناسبی از خورشيد قرار گرفته است. نوسانات دمای هوا را که با آن مواجه هستيم در نظر بگيريد. اگر کره زمين از خورشيد دورتر بود همه ما يخ ميزديم. از طرفي اگر نزديکتر به خورشيد بود، همه ما مي سوختيم. اگر کوچکترين تغييری در موقعيت کره زمين نسبت به خورشيد وجود داشت، زندگی بر روی کره زمين ناممکن ميشد. در حالي که کره زمين با سرعت 67000 مايل در ساعت به دور خورشيد ميگردد، در عين حال فاصله مطلوب خود را نيز از خورشيد حفظ ميکند . . . کره زمين دور محور خود نيز ميگردد و با اين عمل اين امکان را به وجود مي آورد که تمامي سطح کره زمين هر روز به طور مناسب گرم و خنک شود.
کره ماه نيز با در نظر گرفتن نيروی جاذبه ای که دارد، در اندازه درست و در فاصله صحيحي از کره زمين قرار گرفته است. کره ماه باعث ايجاد جزر و مد و حرکات مهمي در اقيانوس ها ميشود که در نتيجه اين حرکات آب اقيانوس ها راکد و ساکن نمی ماند و در عين حال از سرازير شدن آب حجيم اقيانوسها به قاره ها نيز جلوگيری ميشود. (برگرفته از: شگفتي های خلقت خداوند، انجمن علوم مودی، شيکاگو، ايلينوی)
آب . . . بی رنگ، بی بو و بدون طعم است ليکن هيچ موجود زنده ای بدون آن قادر به ادامه حيات نيست. بيشترين قسمت گياهان، حيوانات و انسانها را آب تشکيل ميدهد . در اينجا خواهيد ديد که چرا ويژگی های آب منحصراً برای حيات جانداران مناسب است:
آب دارای نقطه جوش و نقطه انجماد بسيار بالايي است. آب به ما اين امکان را ميدهد که در محيطي که دمای هوا نوسانات متغيری دارد زندگی کنيم و باعث مي شود بدن ما دمای ثابت 37 درجة خود را حفظ کند.
آب حلالي جامع ميباشد. اين خاصيت آب باعث ميگردد که هزاران نوع مواد شيميايي مانند مواد معدني و مغذی به تمامي قسمت های مختلف بدن ما برسد و حتي در کوچکترين رگ های خوني ما نيز جريان پيدا کند.
آب دارای خاصيت منحصر به فردی است، يعني تمايل به کشش به سمت بالا را دارد. به خاطر اين خاصيت، آب اين قابليت را دارد که در گياهان، عليرغم وجود نيروی جاذبه زمين به سمت بالا حرکت کند و آب و مواد معدني مورد نياز برای حيات گياهان را حتي در بلندترين درختان نيز فراهم سازد.
در زمستان، آب از سطح به سمت پايين يخ ميزند و قابليت آن را دارد تا شناور شود، بنابراين ماهيان ميتوانند در فصل زمستان زنده بمانند. نود و هفت درصد از آب های کره زمين را اقيانوسها تشکيل ميدهند. بر روی کره ما سيستمي طراحي شده است که نمک را از آب اقيانوسها جدا کرده و آب عاری از نمک را در تمامي نقاط کره زمين تقسيم ميکند. با تبخير آب اقيانوسها، نمک آن باقي مانده و ابرها تشکيل ميشوند. باد قادر است تا به راحتي ابرها را پراکنده ساخته و در نتيجه آب در تمامي نقاط کره زمين برای مصرف گياهان، حيوانات و انسان مهيا ميشود. اين يک سيستم پالايش و تامين کننده آب است که به صورت چرخه عمل کرده و آب لازم برای بقای حيات بر روی کره زمين را به طور مداوم قابل استفاده ميسازد.

پيچيدگی مغز انسان نشان ميدهد که هوش و بصيرتي برتر در ورای آن وجود دارد

مغز انسان . . . همزمان و در آن واحد حجم شگفت انگيزی از اطلاعات را دريافت ميکند. مغز شما قادر است اطلاعاتي از قبيل رنگها و اشيائي را که ميبينيد، دمای محيط اطراف، مقدار فشاری که پای شما بر زمين وارد ميکند، صداهای پيرامونتان، احساس خشکي دهانتان و حتي نوع جنس صفحه کليد کامپيوترتان را دريافت کند. مغز شما محل تجمع و دريافت تمامی احساسات، افکار و خاطرات شما ميباشد. مغز شما در آن واحد مراقب و پيگير اعمال ديگری است که در بدن شما در حال انجام گرفتن است مانند الگوی تنفسي، حرکات پلک، گرسنگي و حرکات ماهيچه های دستان شما.
مغز انسان ميتواند در هر ثانيه بيش از يک ميليون پيام را دريافت کند. مغز شما تمامي داده ها را سنجيده و پيام هايي که از اهميت چندانی برخوردار نيستند را تصفيه ميکند. در نتيجه عمل غربال اطلاعات و داده ها، برای شما اين امکان به وجود مي آيد که در دنيای خود بتوانيد تمرکز کرده و عملکردی موثر داشته باشيد.
آيا به نظر شما مغزی که دارای چنين قابليتي است که ميتواند در هر ثانيه با بيش از يک ميليون اطلاعات مختلف سر و کار داشته باشد، در حالي که همزمان اهميت اين اطلاعات را نيز سنجيده و به شما اين امکان را ميدهد تا در ارتباط با معتبرترين اطلاعات موجود عمل کنيد، ممکن است بر حسب شانس و اتفاقي به وجود آمده باشد؟
آيا صرفاً علل بيولوژيکي باعث شده اند تا بافت های مناسب، جريان خون و ياخته های عصبي شکل بگيرند؟ مغز انسان تنها يک عضو حيرت انگيز نيست که وظايفي بر عهده دارد، بلکه بيش از يک عضو است. مغز انسان دارای هوش و فراست است، مغز قابليت استدلال، احساس، حرکت و ارتباط سنجی را دارد. چگونه ميتوان مغز انسان را توضيح داد؟
البته دلایل دیگری هم برای اثبات وجود خدا هست مانند برهان علیت و ..... که در اینجا به آن نمی پردازیم . آیا با مشاهده این نظم در عالم هستی و موجودات نیاز به دلایل دیگری هم هست ؟
آیا شما با دیدن یک مدرسه خوب و منظم به خود نمی گویید که حتما این مدرسه ناظم خوبی دارد . ایا بدون یک مدیر خوب قادرید شرکت خود را اداره کنید ؟ و ....
پس به چه دلیل و برهانی وجود خداوند را رد می کنید و منکر آن می شوید
نقل مطالب از خبرگزاری دوستی با ذکر ماخذ آزاد است