۱۳۸۷/۱۱/۱۱

درس‌های انقلابی مهاتما گاندی در سال ‌روز مرگش


10 بهمن/ 30 ژانویه سال جاری شصت و يكمين سالروز مرگ مهاتما گاندی بود. وی در سال 1948 در هند ترور شد.

گاندی از معدود افرادی بود که مذهب و مبارزه‌ی سیاسی عاری از خشونت را در یک راستا و با اعتقاد کامل دنبال می‌کرد.
وی نظريه‌ی نافرماني مدني را منسجم و عملي كرد؛ برای او، سیاست نه یک غایت و هدف که وسیله‌ای برای تجربه‌ی حقیقت بود: «من از جنايت بيزارم اما از جنايتكار نه. باید آن کس که بدی می‌کند را نیز دوست داشت. باید با استبداد و فرد مستبد مخالفت کرد و از فرمان او تا دم مرگ سرپیچی نمود؛ اما نباید به وی آزار رسانید، بلکه می‌بایستی با محبت بر وی غلبه کرد...»
«هدف جنبش عدم خشونت، مجبور ساختن حريف به تغيير رفتار يا عقيده‌اش نيست، بلكه قانع ساختن اوست؛ و اين تغيير انجام نخواهد شد مگر با رنجِ كسي كه از همكاری با بي‌عدالتي امتناع كرده است و قانون نادرست را بطور شفاف به چالش مي‌كشد.»
«حقيقت در قلب هر انساني جای دارد، و آنجاست كه بايد به جستجوی آن پرداخت. ما حق نداريم ديگران را وادار سازيم حقيقت را به روش شخصي ما ببينند.»
«شادمانی نه در پیروزی که در مبارزه و رنج و تلاش در راه آن نهفته ‌است. عدم خشونت، تحمل آگاهانه‌ی رنج است.» «من هيچ چيز تازه‌ای ندارم كه به جهانيان بياموزم؛ حقيقت و عدم خشونت به اندازه‌ی كوهستان‌ها كهن هستند.»
عدم خشونت مهمترين دستاورد و ميراث گاندی است كه بر پايه‌ی تحمل رنج و دوست داشتن ديگران استوار مي‌باشد: «عدم خشونت، اولین و آخرین رکن ایمان من است ... عشق ورزیدن به کسانی را که ما را دوست می‌ دارند، عدم خشونت نیست، بلكه این مهم تنها زمانی تحقق می‌یابد که کسانی که از ما نفرت دارند را دوست بداریم . می‌دانم که عمل کردن به این قانون بزرگ محبت چقدر دشوار است. اما آیا انجام تمام کارهای بزرگ دشوار نیست؟.»
وی هم چنین در تبعیض علیه زن، مرد را مسوول و مقصر می‌دانست: «چگونه زن جنس ضعيف است، در حالي كه در زندگي با رنج و مشقت بيشتری نسبت به مرد روبرو است ؟» گاندی معتقد به برابری اقتصادی بود و هرنوع استثمار و نابرابری را نوعی خشونت می‌دانست: «اگر به دنبال پایبندی به عدم خشونت هستیم ، فقر و محرومیت را حتا برای پست‌ ترین انسانها نیز نباید بخواهیم» «خدمت به مردم و محرومان وظيفه‌ی من است، چرا كه خداوند نزد فقيرترين و حقيرترين انسان‌هاست».
او اما در عين حال فاصله‌ی خود را با سوسیالیسم حفظ مي‌كرد: «سوسیالیست‌ها لازمه‌ی تغییر اقتصادی را ایجاد نفرت و تغییر دولت می‌دانند، و من برعکس با نیروی عشق و قانع ساختن مردم و بدون توسل به زور درصدد این تغییر هستم .» او عدم خشونت را به حيوانات نيز تعميم داد و گياهخواری را "وظيفه‌ی اخلاقي انسان" نسبت به این موجودات مي‌دانست: «تکامل روحانی انسان در مقاطعی ایجاب می‌کند که وی کشتن حیوانات - بخاطر رضایت جسمانی و مطامع نفسانی خود- را متوقف نماید».
«عدم خشونت، هم انسان و هم حیوان را در بر می‌گیرد ... اگر کسی بگوید در صورت عدم استفاده از گوشت يا عصاره‌ی گوشت خواهی مرد، و حتا پزشک نیز این گفته را تایید کند٬ من مرگ را ترجیح خواهم داد». «عظمت و تمدن یک ملت را از چگونگی برخورد آنها با حیوانات ارزیابی کنید.»
گاندی در نوجواني و جواني بسيار ترسو و خجالتي بوده و آنچنان كه در زندگينامه‌ اش می ‌نويسد از تاريكي، دزد، ارواح، مار و حتي حضور در جمع بسيار مي‌ترسيده است. او پس از اتمام تحصيلاتش در انگليس و در رشته حقوق، در هند به عنوان يك وكيل آغاز به كار كرد اما در اولين دفاعيه ‌اش، از شدت خجالت نتوانست يك كلمه صحبت كند و در دادگاه از هوش رفت و از آن پس تا مدت‌ها به وی لقب وكيل بي موكل می‌دادند.
بعدها همين وكيل بی موكل تبديل به وكيل و بلكه پدر ملت هند گرديد .
وی صداقت و شجاعت را لازمه‌ی مبارزه‌ی سياسي عنوان مي‌دانست: «حقیقت، از پنهان ‌کاری نفرت دارد. یک ساتیاگراهی (پیرو نیروی حقیقت) رازی ندارد که بخواهد از حریف و یا دشمن خود مخفی نگاه دارد». «ترس و عدم خشونت با یکدیگر جمع نمی‌شوند؛ به همراه داشتن اسلحه، نشانه‌‌ی وجود رگه‌هایی از ترس است.» در مواردی از نافرمانی‌های مدنی، گاندی به مردم هند توصیه کرد از پوشیدن لباس‌های انگلیسی امتناع کنند و به نشانه اعتراض، آنها را در خیابان‌ها بسوزانند و از لباس‌هایی که خود تولید می‌کنند استفاده کنند. از آن پس چرخ نخ ‌ریسی نماد استقلال هند شد و هم‌اینک نیز بر روی پرچم این کشور جای دارد. در آماری که بعدها توسط انگلیس منتشر شد، آمده ‌است که تحریم پارچه‌های این کشور، 20 میلیون دلار در یک سال به اقتصاد این کشور خسارت زده و 500 هزار کارگر را بیکار نموده ‌است. گاندی بعدها در سفرش به لندن به سراغ این کارگران رفت و آنها را قانع کرد که راهی جز این پیش رو نداشته ‌است. کارگران، پس از اتمام گفته‌هایش به ‌شدت او را مورد تشویق قرار دادند.
در نمونه‌ی دیگر، در راهپيمايي نمك در سال 1930 كه به شكسته شدن قانون ماليات نمك توسط گاندز و پيروانش انجاميد، وز و حدود شصت ‌هزار هندي راهي زندان شدند و اين برای دولت بريتانيا يك افتضاح بزرگ در سطح جهان درپی داشت، آنچنان كه مجبور شدند گاندی را برای مذاكره به لندن دعوت کنند. سرانجام، چرچیل، که هیتلر نتوانسته بود وی را مغلوب سازد، اعتراف کرد از دست این فقیر نیمه عریان (گاندی) مستاصل شده ‌است و با اعطای استقلال به کشور هندوستان، شکست خود را پذیرفت.

ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه گاندی پس از كسب استقلال هند، هيچ سمت و منصبي را نپذيرفت .

منبع : خرداد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نقل مطالب از خبرگزاری دوستی با ذکر ماخذ آزاد است